
تا چشم به هم زديم ديدم ، صد سال ميانمان جدايی
بی بال و پری به اوج پرواز ، با نغمه ی عشق بی صدايی
تا چشم به هم زديم ديدم ، رنگ از رخ دوستی پريده
در فصل شروع قصه ما ، ناخوانده به آخرش رسيده
تا چشم به هم زديم ديدم ، دنيا به سرم خراب گشته
آن چشمه ی چشم تو صد افسوس ، بر تشنگی ام سراب گشته
تا چشم به هم زديم ديدم ، نوری به شبم دگر نمانده
فردای ندامت تو اما بر خسته دلم اثر نمانده
تا چشم به هم زديم ديدم ، پرپر شده غنچه ی اميدم
بی صبح و سلام تو نمانده ، بر گرمی زندگی نويدم
تا چشم به هم زديم ديدم ، تنهايی من ادامه دارد
لبريز چو ابر نيست اما كاز عمق وجود من ببارد
تا چشم به هم زديم ديدم ، راهت به من غريب بسته ست
دست تو جدا ز شعرهايم ، قلبت ز ترانه ام گسسته ست
تا چشم به هم زديم ديدم ، بی نام تو گشته قصه هايم
برگرد تو نازنين تنها ، تنها به هجوم قصه هايم
