نوشته های بیژن داوری

هجدهم فروردین ۱۳۸۸
م : ن : بیژن

تفریق

 

چه حرف ها در سینه

که آهسته

با تو نجوا نکردم

غنچه ها بی نوازش دست ها

و برگ ها بی طنین گام هایمان

راه پیش روی من و تو

انعکاسی از منطقِ تسلیم بود

تا خواستی همسنگ آنچه عشق نامیدیم...

به باور تقویم

کار از کار گذشته !

و در هزار توی خاطرات من

" هر نماد و نمود "

فرزند ناخواستۀ لحظه های گذشته ... Adieu