نوشته های بیژن داوری

بیست و چهارم بهمن ۱۳۸۶
م : ن : بیژن

سومین خطا

 

 نزدیک ترین قطره های احساس

یا دوراندیش ترین افق های غرور ؟

تب و لرز خاطرات

یا رؤیای فریبندۀ دل بستن ؟

سومین خطای تو

یا نخستین سزای من ؟

 

چیزی تا بهار فاصله نیست

اگر این بار تصمیم را

به گنجشکان گرسنه بسپاریم

در محکمۀ باد

هیچ کس محکوم نیست ...

 

من ِ من با توست

لای تفأل های شبانگاهی

با دیوانی به صمیمت یک ما ...

 

راستی حیف این باران نیست

که نوبت را به گنجشکان گرسنه ندهیم ...؟