نوشته های بیژن داوری

بیست و هشتم دی ۱۳۸۵
م : ن : بیژن

اغما

 

نشسته ام یک گوشه

در راهروهای دلگیر اغماء

منتظر یک معجزه

تا بیداری قصه هایم باشد.

چه شب های سردی

صبوری ام را در کمین است...؟