
آرام آرام آمدم در راه پله ها
مطمئن از اينكه كسی منتظرم نيست
و نگاهی كه به پايين انداختم
سرگيجه استقبالم شد
كت و شلوار بر تن
نشان عذاب برازندگی ...
دو قدم پايين تر
سنگين و مرگ آور
بدتر از تحمل خنده های دندان تيز يك مشت كثافت سرمايه دار
و نفس هايی كه سرد تر...
نزديك تر به سقوط در نيمه شب تابستان
جشن ملی حيوانات
نعره هايی كه غايب بودند
آدم برفی در فريزر
و حالا می رسم به انتها
انقضای مصرفم ...
